Freitag, 22. August 2014

طنز: عاقبت لبخند روحانی از بیژن روشن 29مرداد 93

روحانی و اعتدال
روحانی و اعتدا
پرسید کسی از حسن روحانی 
چندیست که خیلی دمغ و داغانی

آن فیگور پر ز خنده ات در هم رفت
ابرو ز چه رو به خشم می چرخانی؟

گفتا که نگو که کار، زار است داداش!
از وضع نزار و خیط ما چی دانی؟

افتاده در این کار بسی مشکل ها
هر چند که اولش نمود آسانی

آنگاه که آب سر به بالا دارد
مانند وزغ ابوعطا می خوانی

لبخند دوا نکرد دردی ز نظام
آن روی سگم مگر کند درمانی

این قمپز اعتدال من هم که نشد
از بهر ولی فقیهمان تنبانی

در کار مذاکرات گیر افتادم
در بین یکی پتک و یکی سندانی

زان کاسه ی زهر جرعه ها نوشیدیم
تحریم ولی نیافته پایانی

زینسوی به سیل ناسزا بسته شدیم
هم بنده و هم اکبر رفسنجانی

هر گربه که در گوشه ی دامی افتاد
چنگی بدهد نشان و یا دندانی

پرسید نمی هراسی از شخص فقیه؟
گوش ات بکشد به بیت خود پنهانی؟ 
گفتا که ولی فقیه هم رفت از حال
پشمی به کله نماند و در تن جانی.

http://www.mojahedin.org/

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen