Montag, 3. Juni 2019

فاجعه‌ای به‌نام فرار مغزها

فرار مغزها فرار مغزها
خمینی همان اوان به قدرت رسیدنش در مورد فرار مغزها گفته بود: «می‌گویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند»
اکنون برای دومین بار در تاریخ، صادرات غیرنفتی ایران از صادرات نفتی‌اش پیشی گرفته است! میزان سرمایه‌هایی که از فرار مغزها و صدور نخبگان مملکتی در اولین محاسبات قابل ارزیابی است نشان می‌دهد ارزش صدور نخبگان کشوری به‌مراتب بیش‌تر از صدور نفت و سود سالانه آن است! این عدد گاه به چند برابر میزان سود سالانه ناشی از سود صادرات نفت می‌رسد امری که باور کردن آن مشکل و برای هر وطن‌پرستی تأسف‌آور است.
به‌نوشته روزنامه حکومتی رسالت(۳اردیبهشت ۹۸) سازمان ملل و صندوق بین‌المللی پول آمار مغزهای گریخته از ایران را ١٥٠‌هزار تا ١٨٠‌هزار نفر در سال برآورد کرده است.(این یعنی فرار روزانه بین ۴۰۰تا ۵۰۰نفر نخبه از کشور)
ایسنا ۷شهریور ۹۷نیز نوشته بود: بررسیها نشان می‌دهد ایران، اردن، لبنان، ترکیه و امارات متحده کشورهایی هستند که از فرار مغزها متضرر شده‌اند و سایر کشورها با جذب آنها منفعت برد‌ه‌اند.
آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹نمایانگر مهاجرت۶۰هزار نخبه است (اقتصاد آنلاین).
بنا‌ به خبر مشابهی در خبرگزاری حکومتی ایسنا (۳۱خرداد ۹۷) احمد خرم رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران گفت: «سالانه ۱۵۰۰میلیارد دلار از طریق فرار مغزها هدر می‌رود»! فارغ از این‌که این عدد حقیقتاً درست است یا حب و بقض باندی در محاسبه آن دخیل است یا آن‌گونه که همین کارشناس حکومتی اظهار داشته محاسبه درآمدهای ناشی از توانایی‌های این نخبگان نیز مد نظر باشد با نه اما نگاهی به داده‌های بعدی نشان می‌دهد عمق فاجعه ناشی از فرار مغزها در ایران هنوز امری ناشناخته است.
خبرآنلاین خرداد سال ۱۳۹۷ ضرر سالانه ۱۵۰۰میلیارد دلاری را تیتر کرد -۱
خبرآنلاین  خرداد سال ۱۳۹۷ ضرر سالانه ۱۵۰۰ میلیارد دلاری را تیتر کرد

۳۰برابر درآمدهای نفتی؟؟؟!

عددی که برخی رسانه‌های حکومتی اعلام کرده‌اند، ۳۰برابر درآمدهای نفتی سالانه کشور(۵۰میلیارد دلار) است.
همین شخص اضافه کرده بود منظور از فرار مغزها صرفاً نوابع علمی و دانش‌آموختگان نیست چرا که حتی اگر یک «کارگر» از کشور مهاجرت می‌کند، کسی است که گواهی نامه درجه یک جوشکاری دارد یا گچ‌کار ممتاز است و به هر حال در شمار سرمایه‌های انسانی کشور و از نیروهای متخصصی است که به مرور سالیان و با مخارج هنگفت شخصی و کشوری درست شده و در لحظه بلاجایگزین است.
منبع بی‌طرفی مانند یونسکو هم می‌گوید سالیانه ۱۵۰هزار نخبه از ایران می‌روند.(ایسنا ۳۱خرداد ۹۷).

خسارت ناشی از فرار مغزها در سال حداقل معادل ۶۰میلیارد دلار است!

این آمار را وزارت علوم آخوندها منتشر کرده و اضافه نموده ایران رتبه اول فرار مغزها در کشورهای در حال توسعه را دارد! (روزنامه حکومتی آرمان ۲۹فروردین ۹۸).
۱۵۰۰میلیارد دلار؟ یا۱۵۰میلیارد؟ یا ۱۰۰میلیارد؟ یا ۶۰میلیارد دلار؟
اکنون دعوا بر سر این نیست که کدامیک از این اعداد درست است زیرا حتی اگر عدد کوچکتر (۶۰میلیارد دلار) هم درست بوده و بقیه درست نباشند، باز ضرر و زیانی که از این رهگذر نصیب کشور می‌شود به‌مراتب بیش از درآمدهای نفتی یک‌سال کشور است!
خبر ۶۰میلیارد دلاری را مشاور قائم‌مقام وزیر علوم (فردی به نام دکتر محمد جواد رسایی) در نشست شورای سیاست‌گذاری دومین جشنواره «ترویج علم در پایان‌نامه‌های دانشجویی» که در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور برگزار شد، اعلام کرد.
یک رسانه حکومتی به نام اقتصاد و کسب و کار در گزارشی با مقایسه آمار مهاجرت از ایران در سالهای قبل از ۵۷این رقم به زیر ۵۰هزار نفر در سال می‌رسید. اما این ارقام از سال ۵۷به بعد بشکل ناباورانه‌ای تغییر کرده است. ایران دیگر در رتبه انتهای جدول نیست و برعکس به صدر جدول رسیده است. شمار جمعیت ایران نسبت به سال۵۷، ۲برابر شده اما میزان مهاجران ایرانی به عدد نزدیک به ۷میلیون نفر یعنی ۱۴۰برابر رسیده است.

دانش‌آموختگانی که ترک دیار می‌کنند

بر اساس آمارهای رسمی منتشر شده در سال ۲۰۱۱و ۲۰۱۲در حدود ۸/۴۸از کل دانشجویان فارغ‌التحصیل لیسانس، (یعنی نزدیک به نیمی از دانش‌آموختگان)‌ ایران را ترک کرده‌اند. از سوی دیگر موج دیگری از مهاجرتها هم درست دو سال پس از اخذ لیسانس روی می‌دهد، یعنی زمانی که همین دانشجویان، فوق‌لیسانس خود را گرفته و برای کسب دکترا از ایران خارج می‌شوند.
دانشجویان از ایران می‌گریزند تا به کشورهای دیگر بروند. کشورهایی که در صدر آنها آمریکا و کانادا و انگلستان قرار دارند».گرچه که برخی نیز ترجیح می‌دهند در بورکینافاسو کار کنند اما در ایران زیر دیکتاتوری «آخوند پاسدارها» نباشند!

صادرات نابغه به کانادا و استرالیا، در سکوت و بی‌خبری

در حالی که آمار (سال‌های ۲۰۱۲به بعد) دانشگاه‌های کانادا، نسبت به سال ۱۹۸۵با یک جهش ۲۴۰درصدی ورود رو به رشد دانشجویان ایرانی مواجه شده است، همزمان رسانه‌های استرالیا هم از پنج برابر شدن تعداد دانشجویان ایرانی در پنج سال گذشته و رسیدن آنها به مرز ۱۵۰۰نفر خبر می‌دهند.
آخوندها عمداًً از افزایش این قلم از صادرات غیرنفتی! خود هیچ خبری منتشر نمی‌کنند!
بنا بر آمار نهادهای جهانی و داخلی ۹۲٪ دانشجویان دکترا در آمریکا به ایران باز نمی‌گردند! -۲
بنا بر آمار نهادهای جهانی و داخلی ۹۲٪ دانشجویان دکترا در آمریکا به ایران باز نمی‌گردند!

پیشی گرفتن صادرات غیرنفتی بر نفتی برای دومین بار در تاریخ!

پس از دوران حکومت ملی دکتر مصدق که صادرات غیرنفتی ایران نسبت به صادرات نفتی‌اش پیشی گرفته بود، این برای دومین بار است که صادرات غیرنفتی ما از صادرات نفتی‌مان پیشی می‌گیرد!
ولی این صادرات غیرنفتی کجا و آن کجا؟!
در جایی‌که پاسداران رذل و بی‌سروپا میداندار اقتصاد، سیاست و مدیریت خرد و کلان کشور می‌شوند و قاتلی به اسم «ابومهدی مهندس؟!» از عراق وارد می‌کنند تا در کشتار هموطنان عربمان در خوزستان کم نیاورند و در جایی که صدور مدرک دانشگاهی بی‌محتوا تحت عنوان «کوردانیسم» مضحکه ملت شده است،‌طبیعی است که آخوندها و وحوش پاسدار از فرار مغزها آنهم در چنین ابعادی با سکوت کامل عبور کنند یا حداکثر با وارد کردن اعداد به‌شدت متفاوت تلاش کنند در درک واقعیت سردرگمی ایجاد کنند.

دست‌آوردهای جانبی دیکتاتوری!

به اعتراف رسانه‌های حکومتی اکنون وضعیت حاکم بر کشور باعث شده تا از هر ۱۲۵دانش‌آموز المپیادی ایران، ۹۰نفر برای ادامه تحصیل به دانشگاه‌های آمریکا بروند و از هر ۹۶دانشجویی که به خارج می‌رود تنها ۳۰نفرشان به ایران باز گردند. یعنی کمتر از ۳۰درصدشان!
طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال ۱۳۸۷روزانه ۱۵کارشناس ارشد، ۳/۲دکترا و در مجموع ۵۴۷۵نفر لیسانس از کشور مهاجرت کرده‌اند.
بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول، هر سال ۱۵درصد از سرمایه‌های انسانی فرهیخته ایران به آمریکا و ۲۵درصد به کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی اروپا مهاجرت می‌کنند.
خوب است بدانیم که حداقل دو هزار نفر از استادان دانشگاه‌ها در آمریکا ایرانی هستند.
و ضروری است بدانیم که ۵هزار ایرانی در آمریکا مدرک دکترا دارند.
بر اساس آمارهای منتشره در جراید آمریکایی با سوادترین اقلیت مهاجر در جامعه آمریکا را ایرانیان تشکیل می‌دهند.
3
رسالت: صندوق بین‌المللی پول آمار ۱۵۰هزارتا ۱۸۰هزار نفر را برآورد کرده است

گستره طیف نخبگان مهاجر ایرانی

در میان نخبگان ایرانی از هر صنفی وجود دارد:
نوابغ علمی
دانش‌آموختگان
کارگران ماهر صنعتی رسته‌های مختلف
خلبانها
پرسنل بیمارستانی و خدمات درمانی (پرستاران)
و حتی کارآفرین‌ها!
نخبگان مهاجر ایرانی حتی تا بورکینافاسو هم رفته‌اند (رسالت ۳اردیبهشت ۹۸)
به روایتی ۸۰درصد دانشمندان ناسا ایرانی هستند.
به گفته یکی از بنیانگذاران دانشگاه صنعتی شریف یک استاد دانشگاه صنعتی شریف، در کالیفرنیا راننده اتوبوس دانشگاه شده بود.

طبقه‌بندی منابع ملی از نظر سازمان ملل متحد
به‌نوشته روزنامه حکومتی رسالت ۳اردیبهشت ۹۸محمدمهدی‌نژاد نوری، معاون سابق پژوهشی وزارت علوم و استاد دانشگاه صنعتی مالک اشترگفت: « نظام نوآوری کشورهای جهان اول، بر پایه تبدیل ایده به محصول است و در حال حاضر بالای ۸۰درصد نرم افزارها و تجهیزات و امکانات سایبر در آمریکا حاصل کار دانشمندان و نخبگانی است که به این کشور مهاجرت کرده‌اند»!
اکنون باید پرسید: راستی این ارزش را با چه میزان پول می‌توان معاوضه کرد؟
محاسبه زیان ناشی از فرار مغزها را باید با چه معیاری باید اندازه گرفت؟
دیگران درباره فرار مغزها و محاسبه ضرر و زیان ناشی از آن چگونه ارزیابی می‌کنند؟ این‌که صرفاً سرمایه‌گذاری انجام شده برای یک دانش‌آموخته از ابتدای تحصیل تا اخذ مدرک دکترا محاسبه شود، درست است؟ معاون روحانی (فردی به اسم دکتر ستاری در یک مورد اعتراف کرده که یک جوان دانش‌آموخته ایرانی طی تنها ۱۰ماه یک و نیم‌میلیارد دلار ارزش افزوده ایجاد کرده است! طبعاً محاسبه ارزشی که دانشمندان ایرانی گریخته از وطن در ناسا و دیگر محافل علمی جهان ایجاد می‌کنند با این محاسبات ساده‌لوحانه خواهد بود. کما این‌که اکنون سالهاست که برآورد ثروت ملل دیگر متکی به داشته‌های معدنی آنها نیست بلکه اولین سرمایه هر مملکتی نیروی انسانی آن است.
روزنامه رسالت ارگان باند فاشیستی مؤتلفه روز ۳اردیبهشت ۹۸در مطلبی با اشاره به همین نکته نوشت: بر اساس گزارش توسعه منابع انسانی سازمان‌ملل در سال ۱۹۹۶
سرمایه طبیعی۲۰درصد،
سرمایه تولیدی ۱۶درصد
و سرمایه‌ انسانی بالغ بر ۶۴درصد ثروت کشورهای پیشرفته را در برمی‌گیرد
این رقم گاه تا ۷۰و یا ۸۰درصد هم می‌رسد.
اما برخلاف کشورهای پیشرفته، کشورهای در حال توسعه به جای سرمایه انسانی بر روی منابع طبیعی خود تکیه و تأکید مضاعف دارند.
در چنین دستگاه محاسباتی‌ای است که می‌توان دریافت ضرر و زیان ناشی از فرار مغزها از کشور حقیقتاً چقدر است؟!

امنیت شغلی عامل اصلی مهاجرت

دی‌ماه ۹۷سایت حکومتی اقتصاد آنلاین نوشت: «۹۰درصد فارغ‌التحصیلان ایرانی از آمریکا به ایران برنمی‌گردند و آنانکه از ایران فارغ‌التحصیل شده‌اند ۷۵درصدشان شغل ثابت و رسمی هم داشته اما مهاجرت کرده‌اند»!
در مطلبی مشابه، کاپیتان غلامرضا محمدی، عضو هیات مدیره انجمن خلبانان ایران در مهر ۹۴گفته بود: «کمک خلبان در یک کشور همسایه ماهانه ۱۰تا ۱۲هزار دلار حقوق ثابت دارد در حالی که ایرلاینهای ایرانی به خلبان، سه میلیون تومان حقوق می‌دهند» یعنی حدود ۱۰۰۰دلار! اما همین شخص افزوده بود:
«اکثر خلبانهای ایرانی مهاجر، در ترکیه، هند، امارات، قطر و کشورهای منطقه کار می‌کنند و علاوه بر انگیزه‌های اقتصادی، مناسبات محیط کار و رفتار کارفرما نیز در تصمیم آنها نقش داشته است. وی در توضیح این نکته گفته بود یکی از مهم‌ترین علل مهاجرت خلبانهای ایرانی این است که اجازه داشتن کانون صنفی، اتحادیه و خلاصه هیچگونه تشکلی ندارند تا بتوانند در چارچوب آن از حقوق قانونی خود دفاع کنند».

کیفیت دانش‌آموختگان و متخصصان ایرانی

مشاور قائم‌مقام وزیر علوم محمد جواد رسایی در دفاع از دانش‌آموختگان ایرانی گفته بود: « ما دانش‌آموختگان بی‌اثری تولید نکردیم. بسیاری از دانش‌آموختگان ما در کشورهای دیگر مایه افتخارند... جمعی از دانشجویان پیش‌تر تحقیقی درباره احتمال وقوع سیل در آق‌قلا انجام داده بودند و نتیجه‌گیری کردند اگر سیل دیگری رخ دهد آق‌قلا باید تخلیه شود. ما از این نوع مطالب ده‌ها، صدها و هزاران مورد داریم. چنین پدیده‌هایی، گوهرهایی هستند که در میان سنگ، چوب و معادن قرار دارد، باید اینها را استخراج کنیم، تمیز کنیم و به مردم نشان دهیم».

استعداد‌های انسانی در شمار «سنگ» و «چوب»!

ظاهراًمشاور وزیر با این تعبیر توهین‌آمیز قصد حمایت و ابراز دلسوزی نسبت به جوانان را دارد. او با اشاره به فرار مغزها و سیل فرار دانشجویان و دانش‌آموختگان به کشورهای خارجی گفت: « ما الان اصطلاحاً به آن جرم بحرانی «critical mass» رسیده‌ایم. ما تعداد زیادی فارغ‌التحصیل داریم و برخی از آنها دچار ناراحتی هستند»
منظور مشاور وزیر از« ناراحتی فارغ‌التحصیلان» همانی بود که در ابتدای سخنانش گفت و به فرار حیرت‌انگیز دانش‌آموختگان ایرانی و خسارت سالانه ۶۰میلیارد دلاری‌اش اشاره کرد!‌
در مملکتی که ما عادت کرده‌ایم عدد و رقم‌های نجومی اختلاس مقامات دولتی و آخوند پاسدارها را هر روز و هر ماه بشنویم، شاید طبیعی باشد که دیگر حساسیت‌مان را نسبت به اعداد و میزان پول‌هایی که حیف و میل می‌شوند از دست بدهیم. اما به هر حال در این مورد خاص شاید بد نباشد که روی همین فرار مغزها و خسارت سالانه ۶۰میلیارد دلاری‌اش کمی تأمل کنیم و ببینیم واقعاً سالانه ۶۰میلیاردی که از دستمان می‌رود حقیقتاً چقدر است؟

مقایسه چند ضرر و زیان

شاید بد نباشد که آن عدد یعنی ۶۰میلیارد دلار (ضرر ناشی از فرار مغزها) را با مهم‌ترین درآمد نقدی کشور مقایسه کنیم تا عمق فاجعه بهتر و بیشتر روشن شود.
آیا می‌دانید درآمد سالانه نفت کشور چقدر است؟
درآمد سالانه نفت ایران در سال ۲۰۱۷کمی بیش از ۴۰میلیارد دلار بوده است!
درآمد سالانه نفت و گاز ایران در سال ۱۳۹۷بنا‌به‌ نوشته سایت تابناک پاسدار رضایی هنگام بودجه‌بندی سال بعد (در دی ۱۳۹۶) حدود ۵۲و هفت دهم میلیارد دلار برآورد شده بود.
در حالی‌که برآورد خسارت ناشی از فرار مغزها در آن سال معادل ۵۰میلیارد دلار بوده است (ایسنا ۱۵اسفند ۹۷).
روزنامه انتخاب در تاریخ ۱۷دی ۱۳۹۲در مطلبی که به موضوع فرار مغزها اختصاص داشت، نوشته بود: «سالانه ۱۵۰میلیارد دلار سرمایه ایران با فرار مغزها هدر می‌رود»! (پایگاه خبری تحلیلی انتخاب).
این مطلب را وزیر وقت علوم و فناوری (رضا فرجی دانا) در همان ۱۷اسفند ۹۲عنوان کرده بود وی در همان مصاحبه گفته بود: «بنا بر محاسبات دهه ۷۰تربیت یک نفر نخبه برای ما یک میلیون دلار هزینه دارد».
یعنی با فرار هر یک نخبه از کشور، به پول دهه هفتاد و دلار آن‌روزگار، مملکت یک میلیون دلار ضرر می‌کند در نتیجه با فرار سالانه ۱۵۰هزار نفر نخبه، مملکت سالانه ۱۵۰میلیارد دلار به کشورهای دیگر کمک می‌کند! و این عدد البته بدون ورود به سود و بازدهی علمی و مالی هر یک نخبه‌ای است که از دست می‌دهیم و عدد آن قابل محاسبه نیست.
وزیر علوم همانجا گفته بود: « کل بودجه دولتی ما ۱۹۲هزار میلیارد تومان و معادل ۷۰میلیارد دلار است» یعنی مملکت تحت دیکتاتوری آخوندها و پاسدارها سالانه کمی بیش از دو برابر بودجه رسمی مملکت بابت فرار مغزها متحمل ضرر و زیان می‌گردد! (اگر زیان ناشی از فرار مغزها را ۱۵۰میلیارد دلار حساب کنیم و نه بیش‌تر).
سایت حکومتی خبرآنلاین نیز در تاریخ ۲۱اسفند ۱۳۹۲در گزارشی تحت عنوان «فرار مغزها برای ایران چقدر هزینه دارد؟ نوشت: «بر اساس نتیجه تحقیقاتی که صندوق بین‌المللی پول در سال ۱۹۹۹انجام داده است، ایران در میان کشورهای در حال توسعه بیشترین میزان مهاجرت نخبگان را به خود اختصاص داده است. به‌طوری که نزدیک به ۱۵۰هزار نفر از بهترین جوانان و نخبگان ایرانی هر سال کشور را ترک می‌کنند».
این صندوق بین‌المللی همچنین در گزارش سال ۲۰۰۹خود نیز اعلام کرد ایران در میان ۹۱کشور توسعه یافته و توسعه نیافته، بیشترین میزان فرار مغزها را به خود اختصاص داده است. به‌طوری که در حال حاضر:
۲۵۰هزار مهندس و فیزیکدان ایرانی و بیش از ۱۷۰هزار ایرانی با مدارک علمی بالا در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کنند.
حتی بر اساس تحقیقات نهاد ملی علوم ۸۹درصد از ایرانی‌هایی که به آمریکا پرواز کرده‌اند پس از اخذ مدرک دکترا در این کشور برای همیشه می‌مانند و اقامت می‌گیرند.

درد دل یک دانشجو

همان «خبرآنلاین» ۲۱اسفند ۹۲از قول یک خانم دانشجویی که عزم خروج از کشور را داشته، نقل کرده بود: «که مدرک کارشناسی ارشدش را از دانشگاه علامه طباطبایی گرفته است، می‌گوید: «بعد از آمدن صدرالدین شریعتی به دانشگاه علامه، اوضاع دانشگاه بهم ریخت. با این‌که بچه‌ها رتبه‌های خوبی توی کنکور دکترا می‌گرفتند، ولی دانشگاه علامه برای مصاحبه از آنها دعوت نمی‌کرد. حتی چند بار، چند نفر از آنها برای اعتراض پیش شریعتی، رئیس دانشگاه رفتند اما جوابی نگرفتند.» آزاده در ادامه می‌گوید: «حتی اگر اتفاقی می‌افتاد و چند نفر هم برای مصاحبه دعوت می‌شدند، ترکیب استادانی که برای مصاحبه دکترا حضور داشتند، همگی از نزدیکان به صدرالدین شریعتی بودند و به این ترتیب باز هم بیشتر بچه‌ها در مرحله مصاحبه رد می‌شدند.»
شاید خوانندگان تصور کنند که رد شدن در مصاحبه برای پذیرفته شدن در دوره دکترا یک مسأله تخصصی است و دانشجوی رد شده فاقد صلاحیت علمی لازم برای ورود به دوره دکترا بوده است. اما نکته اصلی آنجاست که در نهایت همه این مسایل باعث می‌شود که (دانشجوی مزبور) برای گرفتن مدرک دکترای خود کشور را ترک کند و با هزینه شخصی به انگلیس برود.
اکنون سال‌هاست که ظرفیت عمده دانشگاهها به پاسداران و بسیجی‌های مزدور نظام اختصاص یافته است.

آخوندها دروازه بهشت را به روی دانشگاه استنفورد باز کردند!

سایت حکومتی خبرآنلاین ۲۱اسفند ۹۲نوشته بود: «به هرحال فرار مغازهای ایرانی از کشور و مهاجرت آنها به کشورهای دیگر درحدی است که باعث شد سه سال پیش از این (سال ۱۳۸۹) حتی مجله نیوزویک هم گزارشی در مورد این گروه از ایرانیان منتشر کند. در بخشی از این گزارش نوشته شده: «مسوولان واحد مهندسی برق دانشگاه استانفورد با گروهی از دانشجویان خارجی مواجه شدند که بالاترین نمرات را در آزمون سخت دکترای این رشته به دست آورده‌اند. به‌گفته یکی از آن مسئولان آن دانشگاه، این دانشجویان از یک دانشگاه آمریکایی یا دیگر مؤسسات آموزشی سایر کشورهایی که با مؤسسات آمریکایی مرتبط هستند و تمایز خود را در چنین آزمونهایی نشان می‌دهند نیامده بودند، بلکه اکثر آنها ایرانیانی بودند که از دانشگاه صنعتی شریف فارغ‌التحصیل شده بودند. دانشگاه استانفورد محبوبترین مقصد فارغ‌التحصیلان دانشگاه شریف برای ادامه تحصیلات عالی است. به‌گفته «بروس وولی» مدیر پیشین واحد مهندسی برق استانفورد، دانشگاه شریف دارای یکی از بهترین برنامه‌های آموزشی برای کارشناسی در رشته مهندسی برق است. سرآمدی این دانشگاه را نباید با داشتن رقیبانی چون ام.آی.تی آمریکایی و کمبریج انگلیسی و... دست کم گرفت.».

هزینه دکترا در ایران

یک دانشجوی دختر ایرانی در مصاحبه با خبرآنلاین ۲۱اسفند ۹۲گفته بود
«در هندوستان سال ۲۰۰۶تا ۲۰۰۸، کل هزینه فوق‌لیسانسم شد شش میلیون تومان! دکترا هم مجانی خوندم. در حالی که در سال ۹۲دانشجویان دوره دکتری دوره‌های شبانه در دانشگاه‌های دولتی ایران باید هزینه‌ای حدود ۴۵میلیون تومان می‌پرداختند.
قیمت سایر اقلام‌! به‌نوشته سایت حکومتی عصر ایران (۱۷تیر ۹۱) به این شرح است:
  • شهریه دانشجوی دکتری واحد بین‌المللی دانشگاه موسوم به بهشتی (ملی سابق)، رشته دکترای حقوق و مدیریت با گرایش‌های مختلف، حدود ۱۰۰میلیون تومان.
  • شهریه دوره دکترای دانشگاه صنعتی شریف واحد کیش، رشته مهندسی کامیپوتر یا مکانیک و...حدود ۴۸میلیون تومان.
  • شهریه واحد بین‌الملل دانشگاه تهران در کیش، رشته‌های فنی مهندسی حدود ۵۵میلیون تومان و علوم انسانی ۴۵میلیون تومان.
  • شهریه دکترای تخصصی دامپزشکی یا علوم انسانی دانشگاه شیراز بین ۴۴تا ۴۸میلیون تومان.
  • شهریه رشته‌های مشابه در مشهد ۴۰میلیون تومان، تبریز ۳۵میلیون تومان، بلوچستان ۱۱میلیون تومان، در مؤسسات غیرانتفاعی بین ۵۰تا ۶۰میلیون تومان است ولی این اعداد و ارقام رسمی هستند عدد و رقمی که دانشجویان می‌گویند بسا بیشتر از اینهاست (سایت حکومتی ایران جیب ۱۲اردیبهشت ۹۶) مخارج تحصیل دکترای علوم انسانی در دانشگاه تهران در سال ۹۵را معادل ۵۴میلیون و ۴۵۰هزار تومان اعلام کرده است. این عدد در دانشگاههای مشابه تا ۶۵میلیون تومان و ۷۹میلیون تومان در نوسان است!‌
هزینه‌های رسمی اعلام شده البته اعداد دیگری هستند که صرفاً جنبه نمایشی داشته و تنها بخشی از هزینه را شامل می‌شوند.

فرار مغزها از زبان سران حکومتی

محمود احمدی‌نژاد گفته بود ایران مطلقاً فرار مغزها ندارد.
کامران دانشجو، وزیر علوم دولت احمدی‌نژاد هم گفته بود: «فرار مغزها را قبول ندارم».
ارسلان قربانی معاون وزیر علوم وقت هم گفته بود: «باید گفت «گردش مغزها»!
مجله نیوزویک نوشته است ایران با مشکلات و بیماریهای گوناگونی چون تورم مزمن، در جا زدن دستمزدها و بخش خصوصی بی‌بنیه ناشی از مدیریت ناکارآمد اقتصادی، روبه‌رو است.
اساتید دانشگاه‌ها در ایران به ندرت به حقوقی که کفاف زندگی آنها را بدهد دسترسی دارند و بدین سبب ناچارند به شغل دومی هم‌چون رانندگی تاکسی و خرده کاسبی دست بزنند.

علت اصلی گریز مغزها چیست؟

نبود امکان اشتغال مطلوب؟
کمبود دستمزد؟
ممنوع بودن تشکیل نهاد صنفی و سندیکایی؟
نبود یک قانون کار عادلانه؟
یا نبود امنیت شغلی و...
در واقع علت اصلی و بنیادی فرار مغزها مجموعه‌یی از تمام اینهاست اما در یک جمعبندی دقیق‌تر می‌توان گفت علت اصلی مهاجرت تحصیل‌کردگان ایران مشکلی است که آنها هم به‌مثابه بخشی از مردم ایران با کلیت نظام و الگوی زندگی‌ای دارند که رسماً از طرف نظام تبلیغ می‌شود.
۴۰سال ریخت‌وپاش آخوندها به پای طلبه‌ها و حوزه‌های علمیه و بسیج ضدمردمی هم نتوانست مردم را به سوی نهادهای مطلوب آخوندها گسیل دارد!
۴۰سال بمباران تبلیغاتی به اضافه زندان و شلاق و اعدام در کنار اعمال یک آپارتاید نفرت‌انگیز و بی‌سابقه نیز قادر نشد مردم را وادار کند الگوهای زندگی آخوندی پاسداری را بپذیرند.
مردم ایران هرگز حاضر نشدند به جای مدارس عرفی بچه‌های‌شان را به بسیج و حوزه‌ بفرستند که همه نوع امکانی دارد و اضافه بر امکانات مالی، یک رانت‌ قدرت بسیار خوب هم در چشم‌انداز دارد اما با این‌همه کماکان حوزه‌ها و بسیج و سپاه روزبه‌روز خالی‌تر از قبل می‌شوند و متقابلاً دفاتر امام‌جمعه‌ها و حوزه‌ها در هر قیامی به آتش کشیده می‌شوند! مانند آنچه که در قیام ۹۶و ۹۷اتفاق افتاد و اینک هر شب نیز تصاویر جدیدی از این دست در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌گردد.

حرف آخر

چاره کار چیست؟ چه باید کرد؟
همه قرائن نشان می‌دهد که باید در مقابل این دیکتاتوری با تمام توان ایستاد تا آن را از صحنه حذف کرد وگرنه آخوندها و پاسداران‌شان همه حرث و نسل را نابود خواهند کرد.

کابوس به خیابان آمدن مردم

قیام
قیام
در میان مناقشات و کشمکشهای باندهای حاکم که در پیچ و خم بحرانهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی مدام با هم درگیرند یک موضوع مشترک به چشم می‌خورد، هشدار برای حفظ نظام و ابراز وحشت از قیام و دشمن مشترکشان که دشمن نظام است. این هشدارها همراه با آه و فغان در عرصه‌های مختلف به گوش می‌رسد.
وحشت از خطر قیام و دشمن اصلی نظام فصل‌مشترک ابراز وحشت‌ مقامات و مهره‌های نظام در تریبونهای رسمی و غیررسمی شده است.
آخوند موسوی فرد گماشته خامنه‌ای در جمعه‌بازار اهواز ۱۰خرداد با وحشت از فضای انفجاری جامعه و ریزش مزدوران رژیم گفت:« مشکل اساسی ما در داخل است که بعضی از افراد که به‌عنوان پیاده‌نظام جریان سلطه به‌دنبال تضعیف روحیه مقاومت و باورهای انقلاب اسلامی هست اینها تلاش می‌کنند، برای این‌که پیاده‌نظام دشمن و استکبار به حساب می‌آیند. در صحنه‌های گوناگون پیروزی ما، مجاهدین این نقش را ایفا می‌کردند برای این‌که روحیه انقلابیون را تضعیف کنند تلاش می‌کردند. جریان غرب گرا این جایگاه را به خودش اختصاص داده و دائماً تلاش می‌کند باورهای نظام را تضعیف کند».
احمد دستمالچیان سفیر اسبق رژیم آخوندی در لبنان و اردن با ابراز نگرانی از تشکیل ائتلاف منطقه‌ای علیه رژیم و امکان جنگ رژیم با آمریکا در روز ۱۱خرداد گفت: «به نظر می‌رسد دو جناح (در آمریکا) در برابر یکدیگر قرار گرفته‌اند یک گروه تمایلی به ورود به جنگ با نظام ندارد اما در مقابل گروه دیگر تحت رهبری جان بولتون از ابتدا با توجه به همکاری بسیار نزدیکی که با سازمان مجاهدین خلق دارد تلاش داشته تا تنور جنگ با نظام را هم‌چنان داغ نگه دارد. به‌نظر می‌رسد حادثه مشکوک فجیره سناریویی از پیش طراحی شده برخی از کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بوده تا بدین وسیله نظام را تحت فشار قرار دهند».
تهدید دشمن برانداز نظام حتی در دعواهای باندی و سهم خواهانه در قدرت هم حرف اول باندهای حکومتی است. مصطفی تاجزاده معاون اول سیاسی وزارت کشور دولت آخوند خاتمی، با یادآوری قیام ۹۶در روز ۱۱خرداد گفت:«دی ماه ۹۶مثال خوبی است. چون وقتی مردم صندوق رأی را بی‌تاثیر ببینند می‌گویند باید از طریق خیابان با حکومت صحبت کنیم چرا که حاکمان فقط از خیابان می‌ترسند و نه از صندوق رای. اینجا کار ما اصلاح‌طلبان سخت می‌شود» وی در ادامه وحشت از خود از قیام بارز کرد و گفت:« به خیابان آمدن مردم می‌تواند به سرعت تبدیل به خشونت شود و این خشونت می‌تواند پیامدهای وحشتناکی برای کشور داشته باشد، که نمونه‌های آن را در کشورهای منطقه دیده‌ایم. بنابراین از تظاهرات استقبال نمی‌کنیم».
اذعان به نفرت متراکم مردمی از نظام آخوندی فقط حرف تاجزاده برای گرفتن سهم در قدرت و چپاول نیست. بلکه در جریان توجیه جنایت مهرهٔ به‌اصطلاح اصلاح‌طلب نظام محمدعلی نجفی، روزنامهٔ حکومتی ابتکار هم‌سو با او می‌نویسد:« بهتر است تصمیم‌‏سازان هر چند که دیر، اما به آمارهای جامعه عصیان‏زده این روزها نگاه عمیق‏تری داشته باشند. جامعه‌‏ای که به واسطه عملکرد منفی تصمیم‌‏سازان دچار بحران معنا شده و حالا قاتلی امام‏‌جمعه را » می‌کشد. این روزنامه حکومتی در ادامه افزوده است«هشدار بزرگ این است که از دل یک نخبه، یک قاتل بیرون بیاید، هم‌چنان که از دل همه مردمی که عصیان‌شان سال‌ها به عناوین مختلف سرکوب شده نیز، اگر به همین روال دست روی دستمان بگذاریم».

شکست «قدس‌فروشی» خامنه‌ای در روز موسوم به قدس!

قدس
قدس
ظریف وزیر خارجهٔ رژیم طی مصاحبه‌یی با شبکهٔ تلویزیونی عرب زبان رژیم به نام العالم، ضمن آن که بار دیگر با ذلت و خواری بسیار، خواستار برقراری روابط با عربستان و کشورهای حاشیهٔ خلیج‌فارس شد و با بیان این‌که آغوش ما برای همه کشورهای حاشیه خلیج‌فارس باز است، باز سنگ فلسطین و قدس را به سینه زد و با دجالگری ویژه نظام آخوندی گفت:
«هدف نهایی همین است که حقوق مردم فلسطین پایمال بشود و آنچه که به‌عنوان معامله قرن مطرح شده است - که حتماً با مقاومت مردم به ورشکستگی قرن تبدیل خواهد شد-، پیشرفت بکند و بتوانند آن را بر مردم تحمیل بکنند، این بسیار برای ما باعث تأسف است که تعدادی از کشورهای منطقه خلیج‌فارس در این زمینه دارند همکاری می‌کنند به خیال باطل اگر امیدی بستند که آمریکا در مقابل این خیانتی که به جهان اسلامی می‌کنند، از آنها حمایت خواهد کرد، امید غلطی است».
ظریف افزود: «نیازی نیست شما قدس را به صهیونیست‌ها بفروشید، نیازی نیست شما جولان را به صهیونیست‌ها بفروشید، به منطقه برگردید دستهای ما برای فشردن دستهای شما آماده است به‌شرطی که آرمان فلسطین که خواست مردم منطقه است، خواست شما باشد».
از سوی دیگر دستگاه تبلیغاتی رژیم با رسوایی بسیار سعی در وارونه جلوه دادن و تحریف مواضع اجلاس کشورهای اسلامی در مکه می‌کند.
در همین رابطه روزنامهٔ فاشیستی جوان (۱۱خرداد ۹۸) وابسته به سپاه پاسداران طی مقاله‌یی با عنوان «‌قبله‌فروشی اعراب در مکه» نوشت:
«در بیانیه ده‌بندی اجلاس مکه که دیروز همزمان با روز قدس صادر شد، هیچ اشاره‌یی به مسأله قدس و معامله قرن نشده». این در حالی است که بیانیه پایانی اجلاس توسط بسیاری از رسانه‌های خبری جهان منتشر شده و در برابر دیدگان جهانیان قرار دارد که در آن چند بند به موضوع فلسطین و احقاق حقوق فلسطینی‌ها اختصاص یافته است.
بیانیه پایانی چهاردهمین نشست سران کشورهای اسلامی که شامگاه جمعه در مکه مکرمه برگزار شد در مورد مسألهٔ فلسطین با تأکید و صراحت بسیار سخن گفت و بر اهمیت مسأله فلسطین و شهر قدس شریف نزد امت اسلامی تأکید کرد.
نشست سران اسلامی بار دیگر ادامه حمایت اصولی از ملت فلسطین در همه سطوح تا دستیابی به حقوق میهنی‌ تغییر ناپذیرش از جمله حق تعیین سرنوشت و برپایی دولت مستقل فلسطین با حق حاکمیت بر مرزهای سال ۱۹۶۷به پایتختی قدس را اعلام کرد.
این نشست همچنین ضرورت حمایت از حق بازگشت پناهندگان فلسطینی بر اساس قطعنامه ۱۹۴سازمان ملل و مواجهه شدید با هر گونه تلاشی برای انکار این حق را یادآور شد.
شرکت‌کنندگان در این نشست مخالفت خود را با هر گونه طرح، پیشنهاد، نقشه و یا معامله‌ای برای ایجاد سازشی صلح‌آمیز که با حقوق مشروع و غیرقابل تعرض ملت فلسطین منافات داشته باشد، اعلام کردند.
سران کشورهای اسلامی همچنین خواستار بازپس‌گیری مناطق اشغالی لبنان و بلندی‌های جولان سوریه شدند و بر تمامیت ارضی سوریه و ایجاد راه‌حلی سیاسی بر اساس بیانیه شمار یک ژنو جهت ایجاد راه‌کاری برای انتقال قدرت در این کشور شدند.
در مورد یمن سران کشورهای اسلامی حمایت بی‌وقفه خود را از مشروعیت ناشی از قانون اساسی یمن که رئیس‌جمهور عبد ربه منصور هادی نماینده آن است اعلام کردند و ادامه روند سیاسی جهت ایجاد راه‌حلی سیاسی را اعلام کردند که بر اساس ابتکار شورای همکاری خلیج(فارس)، مکانیسم اجرایی خروجی‌های کنفرانس گفت‌و‌گوی ملی یمن و مشروعیت بین‌المللی به‌ویژه قطعنامه شماره ۲۲۱۶(سال ۲۰۱۵) باشد.
پادشاه عربستان نیز در سخنرانی افتتاحیه اجلاس کشورهای اسلامی تأکید کرد: «تا دستیابی فلسطینی‌ها به حقوقشان، مسأله فلسطین مهمترین موضوع است و هر گونه اقدامی که منجر به تعدی به قدس شریف شود، پذیرفتنی نیست.»
از سوی دیگر عباس موسوی سخنگوی وزارت‌خارجه رژیم با سوزوگداز از این‌که نمایش رنگ باخته و دجالگرانه رژیم موسوم به روز قدس مورد اعتنا قرار نگرفته با وارونه جلوه دادن واقعیت موضع اجلاس مکه گفت: «شرکت‌کنندگان در اجلاس مکه... به جای استفاده از فرصت روز جهانی قدس و بهره‌گیری از این روز و نشست سران کشورهای اسلامی و عربی برای طرح و پیگیری حقوق مردم فلسطین و مسأله قدس شریف، با رویکردی‌اشتباه، به مسیر ایجاد اختلاف در بین کشورهای اسلامی و منطقه که خواست رژیم صهیونیستی است، ادامه داده است».
با نگاهی به قطعنامه پایانی اجلاس سران کشورهای اسلامی در مکه و جعلیاتی که رژیم دجال آخوندی به‌هم بافته می‌توان به‌شدت گزیدگی رژیم از شکستی که برگزاری کنفرانس‌های اخیر مکه و دست‌آوردهای سیاسی آن متحمل شده را دریافت.


https://article.mojahedin.org/i/

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen