Samstag, 5. Mai 2018

غول قیام و تلواسه‌های زهرآگین در العطش نبرد - حمید اسدیان

مزدوران خارج‌ کشوری وزارت اطلاعات آخوندی
مزدوران خارج‌ کشوری وزارت اطلاعات آخوندی


درود بر هر که با من شریک است
در مستیِ من از نور، نورِ پروانه
در شبِ این دهلیز!
                     محمود درویش

نبرد همیشه لذت‌بخش است. همیشه احیا‌کننده و امیدساز است. و هر چه به ظهر العطش آن نزدیک‌تر شویم چشم‌انداز روشن‌تر و انسان مبارز قد برافراشته‌تر می‌شود. در این کشاکش است که روابط و مناسبات انسانی از «نو» و «آگاهانه» تعریف و تفسیر می‌شوند. پیوندهای جدید انسانی به‌وجود می‌آید و انسان جدید خلق می‌شود. در اسطوره معروف گیل‌ گمش آمده است که انکیدو هم‌رزم و رفیق سفر گیل گمش به خاتون ریشات می‌گوید:‌ «مادر! من در نبرد برادر خویش را یافتم».
و انسان بدون شرکت فعال در نبرد جنازه‌‌یی متعفن، ولو متفکر، است. انسانی که مبارزه نمی‌کند و یا از مبارزه در می‌رود، یا بدتر از آن، به آنان که مبارزه می‌کنند جفا می‌کند و تهمت می‌زند و سد راه‌شان می‌شود به‌صورتی اتودینامیک محکوم به فنا و گم‌شدن در زوال است. گیل‌ گمش گفته: ‌«رفیق من! من در میان معرکه کشته نشدم، بایست بدون افتخار بمیرم». در حالی که نشاط و سرزندگی ناشی از مبارزه به انسان هویت می‌دهد. این است که مبارزه برای یک انسان مبارز تعریف «هویت انسانی» او است. خارج از مبارزه نه شادی معنایی دارد و نه عشق.
نشاط ناشی از شرکت در نبرد انسان را آرامش می‌دهد در حالی‌که موجب وحشت و ذلت دشمن است. و البته که نباید انتظار داشته باشیم دشمن تا آخرین دمی‌ که پرچمش فرو می‌افتد و جسم و جانش در مدفنی ابدی به گور سپرده می‌شود دست از توطئه و شانتاژ و شلیک و حتی وزوز بردارد. نام مجموعه‌ این دست و پا زدن‌ها را «تلواسه» بگذاریم. تلواسه در فرهنگ لغت به «اضطراب و بی‌آرامی ‌و بی‌قراری و اندوه» تعریف شده و آمده است:
ز بس تلواسه کاندر جان من بود
تو گفتی مردنم درمان من بود

ادامهٔ مطلب در لینک زیر: 
https://article.mojahedin.org/i/

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen