پنجشنبه، ۱۲ آبان ۱۳۹۰ / ۰۳ نوامبر ۲۰۱۱
وقتی ما بچه بودیم و یک ده شاهی درکف دست ، می توانستیم از سوراخ جعبه یی ، شهرفرنگ را تماشا کنیم و برویم به عالم رؤیا و شگفتی ها . تصویر مناظر واماکن بود ولی تصویر دولتمردان فرنگ نه . صدای صاحب جعبه جادویی دوره گرد با تصاویر رنگی همراه می شد : « شهر فرنگه از همه رنگه » . البته درآن عهد کودکی به مخیّله هفت پشتمان هم خطورنمی کرد که روزی روزگاری مقیم فرنگ ازهمه رنگ بشویم آنهم به دلیل ارتکاب گناهان کبیره ، بصورت تبعیدی . پیرانه سر که به دنیای سیاست معاصرنگاه می کنم ، می بینم حق با آن پیرمرد کاسب نان شکمی یا به قول شیرازی ها « نان کـُمی » بود که با داشتن چند عکس ، توی کوچه ها داد می زد : « شهرفرنگه از همه رنگه » . آن بیچاره نه از الوان سیاست آن دیاران خبری داشت ونه از ملک و دیار خود . پدرسخت
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen